جدول جو
جدول جو

معنی دریا وانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

دریا وانیدن
(پَ رَ / رِ دَ)
دریابانیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). آموزاندن. فهماندن. افقاه. افهاء. الحان. (تاج المصادر بیهقی). تفهیم. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ کَ دَ)
دریاباندن. (متعدی دریافتن). به دریافتن داشتن. دریافت کنانیدن. (ناظم الاطباء). شناسانیدن. فهماندن. فهمانیدن. تفهیم. حالی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). اًدراء. (ترجمان القرآن جرجانی). اًفقاه. افهام. (دهار). الحان. (مجمل اللغه). تفهیم. (المصادر زوزنی) (دهار). تلقین. (دهار) : هرآینه در حطمه انداخته می شود و در وی معذب و معاقب گردد و چه دریاباند ترا. (از تفسیر بی نام مائه هفتم، ملکی آقای عبدالعلی صدر الاشرافی، در ترجمه کلمه ’ماأدریک’)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریابانیدن
تصویر دریابانیدن
فهمانیدن شناسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار